کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۹/۰۶
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

گذشته و چند شعر دیگر[شعر]

يكشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۲ ق.ظ

1

کیستی که می آیی

ناگاه

بند از دستانم باز می کنی

و پارچه ای می بندی

بر چشم هام


لحظه ی تاریک

لحظه ی دم کرده


و بعد می روی

دستانم را می بندی

و چشم هایم را باز می کنی

به نور



2

روبرگردانده

به پشت سر

نگاهش فرو به

حفره ی نور:


ساحل دریای سرِ حال

چند صخره و

درختان از یاد رفته

مادیان شیهه می کشد

نخستین بوسه

بر لبی گنگ


اینک

گلمات گریخته بازمی گردند



3

خنکای سنگی

در بهار:

هرآن چه از او مانده



4

دربرابرم کاغذی هست

در عمق کاغذ، آینه ای

در پشت آینه دریاست

_سرد و ساکن_

و زیر آب

تو صدایم می کنی



۹۵/۰۷/۱۸
عرفان پاپری دیانت

خلق

شعر

شعر بلند

شعر کوتاه

مرگ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی