[یادداشت]
دوشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۷، ۱۱:۱۶ ق.ظ
او ورقهای دستاش را یکی یکی میگذارد زمین. تا دستاش را، برای گرفتنِ آن ورقِ بزرگ، خالی نگه دارد.
اما در کارِ او اشتباهی بود. او سرگرمِ از دست دادنِ ورقها شد. و به از دست دادن خو گرفت (شاید به این خاطر که انتظارِ آن ورقِ بزرگ را نکشد، از سرِ فروتنی یا بزدلی؟) و به همین خاطر دستاش همیشه خالی ماند.