کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۳۱
    .
  • ۰۴/۰۵/۲۶
    .
  • ۰۴/۰۵/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .

آخرین نظرات

  • ۲۲ مرداد ۰۴، ۱۵:۵۵ - عرفان
    144 ۵و۷

چند تجربه ی جدید [شعر]

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۴۶ ق.ظ

1

اگرچه

روییدن خار است در تن

اما

تاب آر

کلمه را

تاب آر

 

2

نشسته بودم

و لبهای گویایم را

در کنارم گذاشته بودم

_خاموش بودند و چیزی نمی گفتند_

 

تو نزدیک آمدی

چون کمی از آفتاب

بلند و متروک

و لبهایت

_که خشونت صحرا_

لبانم را از من گرفتند

 

وقتی که می رفتی

گویا شده بودی

و من

صحرای خاموش

زیر کمی از آفتاب

 

3

تنم را

کلمه خواهم کرد

_اگرچه سخت_

 

آیا تو

مرا خواهی گفت؟

 

 

4

فاجعه

اگرچه بود

اما عمق نداشت

تو

عمق فاجعه بودی

 

5

بوسیدمت

تا نامت را بدانم

نامت

بوسه بود

 

6

تو

صحرایی وسیع بودی

_خشک

سوران

زیبا_

بی احتیاط در تو پا گذاشتم

و حالا

سرگردان تر از همیشه

در تو راه می روم

و به افق هایت نگاه می کنم

که بی انتها

و هول آورند

 

7

صبر کن

تا ماه برآید

آن گاه

به تماشایش منشین

۹۴/۱۲/۱۱

نظرات  (۲)

۱۱ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۳۲ محمدحسین توفیق زاده
6
۲۳ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۰۶ شایان تدین
خوب. خوب. بهتر. بهتر. ✋
پاسخ:
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی