کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

چند شعر و انتهای بهار [شعر]

پنجشنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۶، ۰۶:۳۴ ب.ظ

۱

بی‌پرده

به پرده‌پرده‌ی متن

به شبِ آفتاب‌گرفته ریخته‌ای

اتاق

گرمِ گسستن.

بیرونِ پنجره

در گرمایِ نیم‌روز

رنگ‌ها به خود می‌شکنند.


۲

چهار دیوار

ضلع به ضلع ِ هم

میان‌شان

صدا و گلی

که نمی‌روید.


۳ 

[رباعی]

خورشید میانِ آسمان می‌خندد

ازخنده‌ی آسمان جهان می‌خندد

خیره به جهان و آسمان، من دیدم

در چهره‌ی تو راز نهان می‌خندد


۴

[رباعی]

از دود غم این جهان سیه‌گون شده است

آواز عزای ما به گردون شده است

بشکافته‌اند فرقِ خورشید و فلک

 از آهِ امیر مومنان خون شده است

۹۶/۰۳/۲۵
عرفان پاپری دیانت

رنگ

شعر

شعر سنتی

شعر کوتاه

مذهبی

نظرات  (۱)

در وهله اول ؛ عجبی !
در وهله دوم ؛ گلی که نمیروید و رنگی که میشکند ، خوب نشسته بودن تو متن 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی