آگامبن میگوید (در پیلاطس و عیسی) که پروژهی تصلیب حول سه محور میگردد: یهودا و جماعت سنهدرین و پیلاطس.
و از این سه، دو تای اول معنی متفاوتی دارند. یهودا و جماعت سنهدرین بخشی از چیزی اند که به اقتصاد نجات (economia della salvezza) اصطلاح میشود. در اقتصاد نجات همهی افراد بازیگر نقشهای ازلیاند. آنچه باید بشود میشود و یهودا و شورای سنهدرین تنها مجری نمایش تصلیباند. پس به همین دلیل است که عیسی خطاب به یهودا میگوید: «آنچه را میکنی زودتر بکن.» (یوحنا ۱۳:۲۷) و دیدیم که در صحنهی باغ هم عیسی به راحتی خود را تسلیم سربازان کرد:
جلو رفت و از آنان پرسید: دنبال چه کسی میگردید؟ گفتند: به دنبال عیسای ناصری. گفت: منام.
(یوحنا ۱۸:۵)
اما نقش پیلاطس را نمیتوان با آن دو (یعنی یهودا و شورای سنهدرین) یکی فرض کرد. آگامبن میگوید که پیلاطس تنها آدمیست در انجیل که از تیپ فراتر میرود و به پرسونا نزدیک میشود، به همین دلیل در اقتصاد نجات جایی ندارد. پیلاطس خشمگین میشود. رحم میکند. شک میکند. اشتباه میکند. و او را در انجیل پر از حالات گونهگون بشری میبینیم. بر خلاف یهودا و جماعت سنهدرین (که ضرورتا باید نقششان را در پروژهی تصلیب بازی کنند) پیلاطس مختار است. حکم علیالظاهر در دست اوست. در دست او که پادشاه زمینیست (در برابر عیسی که حکمران ملکوت است) و میتواند هم حکم به تصلیب بدهد و هم ندهد.
به همین سبب عیسی مکالمهاش را با او کش میدهد. در برابر او به نوعی از خود دفاع میکند. و در دادگاه با او وارد گفتوگویی بلند میشود، که حدود پنج ساعت طول میکشد.
نگاه کنید به صحنهی “عیسی در مقابل پیلاطس” در روایت یوحنا، از ۱۸:۲۸ تا ۱۹:۱۶