آبان ماه پریشان [چند شعر]
جمعه, ۱۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۹:۴۷ ب.ظ
۱
آن که چون صخره
سخت است
شاعر است
شعر اگر بود
به شکل دختری گلفروش بود
یا نسیمی محزون
۲
سکوت ما
انکار است
انکار آن چه در چشمهای من هست
و هر دو می دانیم
۳
آب دریا شور است
چشمه ی زلال
این را می داند
و حسرت دریا شدن دارد
هنوز
۴
کلمات را آن سوتر
حفره ی نوری اسیر خود کرده
بیهوده
به انتظار نشسته ام
۵
وقتی که می خندم
کسی دیگر
در جایی دور
با چشمان من می گرید
به او نگاه می کنم
و شرمسار می شوم
۶
به درخت نگاه می کنم
برگ هایش در نور می رقصند
من اما می دانم
که ریشه هایش چگونه
آشوب خاک را
تحمل می کنند
۷
بر دلم زخمی زده ای
وبا خون من
گیاه سبزی را آب می دهی
و می دانم که
هیچ گاه آن را
نشانم نخواهی داد
۸
قطره قطره
با من سخن می گویی
نگاهم
به دریا می افتد
و قطره ها ناپدید می شوند