کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

وسوسه [نوشته]

يكشنبه, ۲۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۳۴ ق.ظ

شاعر بود. می شناختمش.

از او پرسیدم: چرا دیگر شعرهایت را نمی نویسی؟

او گفت: غروب یک روز، روحم را به تمامی فروختم.

نظرات  (۱)

هر وقت که نمی دونم چمه نوشته هاتو میخونم..یه روز کامل،یه هفته مدام پشت سر هم روزی چندبار و حتی یک ماه متوالی،و درست زمانی که دیگه نمی خونمشون جلوی چشمام اثبات میشن...اگه آینده رو میبینی کاش راه حل بعضی ازمشکلات رو لابه لای نوشته هات بگی...
دارم به چیزی مثل ماشین زمان فکر میکنم...
پاسخ:
چه خوب که کسی میخونه.
من جلوی پای خودمم نمی بینم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی