کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوشته های بی عنوان» ثبت شده است

بالاخره پیدایش شد. عصرِ دم‌کرده‌ی تابستان. بیست و یک تیرِ امسال. سیاه‌پا آمد. 

۰ نظر ۲۱ تیر ۹۷ ، ۲۱:۵۰
عرفان پاپری دیانت

نوری یکپارچه. تیره اما یکپارچه.

۷ نظر ۲۵ شهریور ۹۶ ، ۰۴:۱۹
عرفان پاپری دیانت

او شاعر بود. کمابیش شاعر معروفی هم بود. چند تا کتاب شعر چاپ کرده بود و می شناختندش.

یکی از شعرهایش را خیلی دوست داشت. آن را ننوشته بود. یعنی هیچوقت مکتوبش نکرده بود. آن در ذهنش حفظ داشت. گاهی  آن را زیرلب برای خودش زمزمه می کرد. یا در جمع دوستانش، وقتی از او می خواستند که برایشان شعر بخواند، آن را می خواند.

۱ نظر ۲۳ آبان ۹۵ ، ۰۱:۴۷
عرفان پاپری دیانت

شاعر بود. می شناختمش.

از او پرسیدم: چرا دیگر شعرهایت را نمی نویسی؟

او گفت: غروب یک روز، روحم را به تمامی فروختم.

۱ نظر ۲۵ مهر ۹۵ ، ۱۰:۰۴
عرفان پاپری دیانت