کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نوشته های بی عنوان» ثبت شده است

بالاخره پیدایش شد. عصرِ دم‌کرده‌ی تابستان. بیست و یک تیرِ امسال. سیاه‌پا آمد. 

۰ نظر ۲۱ تیر ۹۷ ، ۱۲:۲۰
عرفان

نوری یکپارچه. تیره اما یکپارچه.

۷ نظر ۲۴ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۴۹
عرفان

او شاعر بود. کمابیش شاعر معروفی هم بود. چند تا کتاب شعر چاپ کرده بود و می شناختندش.

یکی از شعرهایش را خیلی دوست داشت. آن را ننوشته بود. یعنی هیچوقت مکتوبش نکرده بود. آن در ذهنش حفظ داشت. گاهی  آن را زیرلب برای خودش زمزمه می کرد. یا در جمع دوستانش، وقتی از او می خواستند که برایشان شعر بخواند، آن را می خواند.

۱ نظر ۲۲ آبان ۹۵ ، ۱۶:۱۷
عرفان

شاعر بود. می شناختمش.

از او پرسیدم: چرا دیگر شعرهایت را نمی نویسی؟

او گفت: غروب یک روز، روحم را به تمامی فروختم.

۱ نظر ۲۵ مهر ۹۵ ، ۰۱:۳۴
عرفان