کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۹/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۱۵
    .
  • ۰۳/۰۹/۰۶
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .

آخرین نظرات

  • ۲۴ آذر ۰۳، ۰۹:۱۳ - عرفان پاپری دیانت
    ۲۴۲

مرد کور [شعر-ترجمه]

پنجشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۰۹ ب.ظ

اثر : آرسنی تارکوفسکی

مرد کور

نشسته بر صندلی سرد قطار

از شهر دور، به خانه برمی گشت


کنارش، فرشته ی سرنوشت نشسته

با او به نجوا چنین می گفت:

" اندوهت از چیست؟

غمت از کجاست؟"


غمش از درد کوری بود و

رنج جنگ زدگی


"اما بدان که اگر نابینا نبودی

بی گمان زنده نمی ماندی

آنان تو را نکشتند

چرا که تو کور بودی و بی چیز

و پنداشتند که هیچ نیستی

حالا

بگذار تا این کوله بار تهی را، این کوله بار پاره را

از دوشت بردارم

و چشمانت را بگشایم به نور"


مرد

همراه با سرنوشت خویش

به خانه برمی گشت

و شاد بود

ازین که نابیناست

و زیرلب شکر می گفت

ترجمه: خرداد 95



نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی