الگوی اصلی در هنر، مسیرِ رو به تعالیست. ما چیزهای کوچک را به چیزهای بزرگ تبدیل میکنیم. و چیزهای بزرگ را به بزرگتر. و بزرگترها را به آن بزرگترین.
اما به هرحال هنرمند مختار است (مختار است؟) که این مسیر را به عکس برود و در کارش اشاره به سقوط باشد. اما باید به ابتذالِ بزرگی (ابتذال که مراقبِ همیشگیِ زیباییست) که در کمینِ کارش است آگاه باشد.
این هنرمندِ وارونهرو اگر هنرمندِ بزرگی باشد، حتی در شکستنِ این الگو نیز از نیروی خود این الگو استفاده میکند. این هنرمند اگر بخواهد چیزِ بزرگی را به چیزِ کوچکی تبدیل کند، آن بزرگ را به آن کوچک تقلیل نمیدهد، بلکه بزرگ را تا کوچک برمیکشد. و با این کار، اثرش را از موهبتِ بزرگِ تناقض برخوردار میکند. هنرمندِ بزرگ اگر بخواهد چیزی را بشکند، به همه اینطور میقبولاند که این شکسته به آن درست میارزد.
این نکته البته بسیار بدیهیست.