کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

چند شعر از 15 بهمن [شعر]

جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۹۴، ۰۷:۵۶ ق.ظ

1

سرم را می برم

و در باغچه می کارم

و آنگاه با تنی بی سر

در کنار باغچه می نشینم


درختی خواهد رویید

که میوه هایش

سرِ من اند

آن گاه با هزاران چشم

به تنم نگاه خواهم کرد


2
در ساحل
گلی سیاه روییده است
مردی سپید
از دریا خواهد آمد
گل را خواهد بویید
و دوباره به دریا خواهد رفت

3
                                               برای او

با من حرف می زدی
تا نامم را بدانی
و هنگامی که نامم را دانستی
در سکوتی اندوهبار فرورفتی

حالا
باید نام دیگری بر خود بگذارم
و سنگینی آن را تحمل کنم
تا تو دوباره با من حرف برنی


۹۴/۱۱/۱۶
عرفان پاپری دیانت

او

سکوت

شعر بلند

شعر کوتاه

مرگ

نظرات  (۱)

اولی تو همون حالت وحشت زده همیشگیت بود. یکم آرومتر البته
دومی نگاه آخرالزمانی داشت
بابت سومی
ببخشید
پاسخ:
مهم نیست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی