از «دوستات دارم» [یادداشت]
جملههایی نظیرِ «دوستات دارم» یا «دلتنگاتام» و... به نظامِ زبان بیربطاند و با آن ناهمجنس. و گفتنِشان به کسی و در یک مکالمه از بیخ اشتباه است و در نظامِ زبان اختلال ایجاد میکند.
__
اگر بخواهم به این حرفِ کلّی و شاید نادرست که «این جملهها خارج از نظامِ زباناند.» دقیقتر نگاه کنم باید بگویم مسئله در کاربردهایِ گونهگونِ زبان است. اگر بگوییم که هنگامِ مکالمه، زبان ابزاریست برایِ ربط به دیگری؛ اینجور جملهها در حوزهیِ کاربردهایِ دیگرِ زبان میگنجند و در نتیجه استفاده از آنها در یک مکالمه یک اشتباهِ زبانیست.
اگر کسی به من بگوید که «دوستات دارم» من هیچ جوابی ندارم که به او بدهم. این جمله نظامِ زبانیِ گفتوگویِ ما را به هم زده. زیرا در بیانِ این جمله که «دوستات دارم» ما با خود گفتوگو میکنیم نه با دیگری. این جمله بیش از آنکه تلاشی برایِ اعلامِ چیزی به دیگری باشد، حدیثِ نفس است.
«دوستداشتن» یک کشف است و در بیانِ جملهیِ «دوستات دارم» ما در واقعِ کشفِ آن را به خود-مان یادآور میشویم. در این هنگام ما با یکی دیگر از کاربردهایِ زبان سر و کار داریم که میتوان آن را با عنوانِ «کاربردِ زبان به مثابهِ بسترِ کشف» توضیح داد. شطحگفتن، گفتنِ جملههایی نظیرِ دوستات دارم، ذکر گفتن، نیایش کردن و حتی نامیدنِ اشیاء در این حوزه قرار میگیرند.
پس به کاربردنِ جلمههایی از این دست در یک مکالمه در واقع به هم ریختنِ حوزههایِ مختلفِ کاربردِ زبان است.