ز ملک تا ملکوت [قطعه]
جمعه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۴:۵۲ ب.ظ
در من هزار آینه
پس
با هزار چهره میآیی
و اتفاقِ صورتِ تو
تا میافتد
استعاره به برقی میشود
و آینه را منسوخ میکند.
#
ببینید اش
دستیست صریح
و بر آسمان
بریده میگذرد
رسولِ سنگ است
خبرِ لمس را
بر تودههایِ هوا میکشد
و در ابرها
استخوان میرویاند.
#
بر تن
جدارِ مساحت و
در رگ
ردِّ غیب