چند شعر کوتاه [شعر]
دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۷ ب.ظ
۱
بر کوله بارِ خویش نظر کرد
رهرویی
خاموش گشت ناگه
از التهابِ راه
با خویش گفت -رسته ز انکار- :
جز دود نیست با من و این راه
سرتاسر اش سلامِ مدام است.
۲
قالیچهی صدرنگ
-صد رنگِ مشتعل-
به طعنه نگاهام میکند
از آسمان
۳
از قعر بدنات
لهجهای میپیچد
عمیق
مثلِ گردباد
و سرِ لج دارد
با واژه شدن
۴
در کارِ جهان مدام سرگردان باش
چون گرسنهی نشسته بر هر خوان باش
هش دار که وصل دام اهل نظر است
بگذر ز وصال و همهتن هجران باش