کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

[شعر]

شنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۶، ۰۶:۱۴ ق.ظ


«شعر منثور»

میگفت: «در آینه بسیار دیدهای مرا.»

یکروز ظهر، سرِ کوچه دیدماش. در صورتاش جذام جا گرفتهبود و میخندید. چشمهایِ خشکیدهاش مهربان بودند اما هیچ پلک نمیزد. تکیه داده بود به دیواری و تناش نمیلرزید.

سر به زیر گذشتم و گم شدم.

 

«رباعی»

عشقِ تو قرار از دلِ زار ام بربود

تا دید تو را چشمام یکدم نغنود

آن زلفِ دوتا گره به کارم افکند

وآن ابرویِ چون هلال دردم بفزود

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی