تنها [دو شعر کوتاه]
شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۴۰ ب.ظ
۱.
آن سوی دشت های دور و دراز
آن جا که علف های تازه رسته اند
مرد نشسته
دلش را گذاشته
در کوله پشتی کوچک اش
و چشم بی رمق اش
آسوده به ماه خیره است
۲.
هزار برگ بهاری
روییده بر درخت
بر یکی از شاخه هاش اما
از پاییز
برگ زردی مانده هنوز