از مثنوی [گزین گویه]
دوشنبه, ۸ شهریور ۱۳۹۵، ۱۱:۳۳ ق.ظ
"خویشتن را آدمی ارزان فروخت"
مثنوی، دفتر سوم، حکایت حکایت آن مارگیر که اژدهای فسرده را مرده پنداشت
----
وقتی که خودتان را از چشمم می اندازید. هنوز دوستتان دارم. تنها زشت میشوید. و قلبم را خالی می کنید. نفس می کشم. تنها نفس می کشم.