دو شعر، یک آرزو و یک ترس [شعر]
جمعه, ۱۱ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۳۷ ب.ظ
1
لحظه ها می آیند
و من از آن چیزها که می بینم
می سرایم
و از دیده پنهانشان می کنم
اما
روزی خواهد آمد
که از آن چه نمی بینم
بسرایم
و در برابر چشم خود پدیدارش کنم؟
2
وسوسه ی سرودنِ تو
در دلم افتاده است
اگرچه می دانم که
شعر، ناپدیدت می کند
تیر95