[قطعه]
سه شنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۴۲ ق.ظ
به جستوجوی آینه
هرز رفتیم
آنقدر که حالا
نقابِ من چهرهی توست
پس به نقابِ من
آنقدر خیره شو تا شسته شود
زیرا که اسمِ آینه
در اصطکاکِ صورتِ ما مخفیست.
~
در این خرابهی بیلمس
من دو دستِ خود را از یاد میبرم
و دستِ سومی را خیال میکنم
و بر تنام میکشم.
~
گفتند که تو را سه بار خواهیم کشت
هر ثلثِ تو را یکبار
~
پس تا سپیده وقت داری
اسمِ خود را به یاد بیاوری
ای مجهول
و وقتی که اسمِ تو پیدا شود
باد
خرابهها را به هم میدوزد.