سیبل [شعر]
جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۴۶ ق.ظ
روز کش آمد و
دوایرِ درهم
هم
تمامِ باغ، مقبوض
در نقطهیِ دلِ سروی
و آینه
گیجِ رفتارِ عقربهها بود
که آن لکهیِ روشن
در سمتِ صورتاش دهان باز کرد
و راهِ عقربهها باز شد
پس بر متنِ آینه امضا شدند
و بیوقت
به هم رسیدند
در نقطهای_رازی که سینهیِ سرو است:
آویزان
دستی در هوا