۱۴۳۰ [شعر]
چهارشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۱ ق.ظ
چشمش به دور اشیاء
پردهای مات میتند
پنجره را
آفتاب سحرگاه باز نگه داشته
حالا در دلش
از همه چیزِ اتاق
تصویر دستوپاشکستهای
خیره به قاب عکس زن
نگاهش گرم؛
منتظر است
اجازهاش دهند
تا به خواب برود.