کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۹/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۱۵
    .
  • ۰۳/۰۹/۰۶
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .

آخرین نظرات

  • ۲۴ آذر ۰۳، ۰۹:۱۳ - عرفان پاپری دیانت
    ۲۴۲

غبار [یادداشت شخصی]

شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۲:۳۵ ق.ظ

می خواستم که کلماتم طعم خوش صبح بدهند. حروفی سحرخیز و هشیار و واژه هایی بی قرار از تماشای طلوع. نشد. نشد. دلم می خواست شبیه آن کسانی باشم که قلبشان خونین و عطرآگین است. شبیه آنان که مطهرند و لبخندشان روایت قصه های دور و دراز است. نشد. می خواستم که دلم دریچه ی شب و روز باشد. تاریکی ناب و مستی خورشید. نشد. نشد. نه خبری از آرامش شب هست و نه سرخوشی روز. در این ظهر آشفته پایم بسته ی چیزی ست. نگاه می کنم به خودم: تلی از زباله و خاکستر. خیسی آخرین قطره های اشک هم ذره ذره خشک می شود. چه خواب پلشتی است. چه بیداری پریشانی. و دل که آیینه ی صافی ست غباری دارد. از خدا می طلبم صحبت روشن رایی.

۹۵/۱۱/۰۲
عرفان پاپری دیانت

تنهایی

عشق

یادداشت

یادداشت شخصی

نظرات  (۱)

۰۲ بهمن ۹۵ ، ۰۲:۵۷ محمد روشنیان
خواهد آمد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی