نوشتار ناب [اندیشه]
چه می کردم آن شب اگر نوشتن آن نامه نجاتم نمی داد؟ هنوز دلم به دوباره خواندن اش رضا نمی دهد و شاید هم نباید هیچ وقت دیگر بخوانم اش.
هیچ وقت در نوشتن چنین تجربه ای نداشته ام.
پرسیدم که "نوشتن ناب" چیست؟ نوشتن ناب درست شکل نیایش کردن است. نوشتن از خود، برای خود امّا نه به خود و به دیگران. چراکه ما هیچ گاه حرفی نداریم که به خود بزنیم. هرچه می خواهیم بگوییم را از قبل می دانیم.
نوشتن ناب نوشتنی ست که هیچ گاه متوقّف نمی شود. من می توانستم آن نامه را تا همیشه ادامه دهم. هیچ چیزی نمی توانست آن کلمات را متوقّف کند.
نویسنده به یک منبع انرژی وصل شود. چیزی شبیه یک باتری. می نویسد تا جایی که آن انرژی همراه اش است. و هنگامی که آن انرژی ته کشید، دست از نوشتن برمی دارد تا دوباره انرژی بگیرد. اکثر متن ها همین طور نوشته می شوند و پایان می یابند.
امّا در نوشتار ناب ذهن نویسنده به باتری وصل نیست. انگار سیم کشی شده ذهن اش. انرژی از جایی دیگر نمی آید. از انرژی تغذیه تغذیه نمی کند. آن را مصرف نمی کند. بلکه انرژی تنها عبور می کند. در حالت معمول نویسنده انرژی را از جایی می گیرد و تبدیل اش می کند به کلمه. و آن انرژی روی کاغذ رسوب می کند. امّا در نوشتار ناب نویسنده انرژی را می گیرد و پس می دهد به همان که از او گرفته. اصطکاکی در کار نیست.
آن چه از دیگران می دانیم، محدود است. در نتیجه نمی توانیم تا ابد از آن حرف بزنیم. یک جا تمام می شود. تنها چیزی که تا ابد می توانیم از آن سخن بگوییم، خودمان هستیم. و یک رکن دیگر هر متن آن است که متن برای چه کسی نوشته می شود؟ و هیچ کس جز خود نویسنده نمی تواند او را وادارد که تا ابد و بی وقفه برایش بنویسد.
امّا مهم تر از همه، مخاطب نوشته. کسی که برای او می نویسیم. این جا دیگر نه خود نویسنده می تواند قرار گیرد و نه دیگران. تنها با کسی می توانیم تا همیشه حرف بزنیم که دوستش داریم. مخاطب نوشتار ناب آن کسی ست که دوستش داریم. نوشتار ناب درست شبیه نیایش کردن است.