بر باد [شعر]
يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۰۷:۳۱ ب.ظ
آن چه اندوخته بودم همه بر باد برفت
در پی غمزه ی آن یار پریزاد برفت
آن جفاجو که ز می چهره برافروخته داشت
آتشی زد به دماغ من و چون باد برفت
زان تظلم که روا داشت به ما مشتاقان
خانه ویران شد و بس ناله و بیداد برفت
دیدی آخر که مرا زار و پریشان بگذاشت
دیدی آخر که چه سان خرم و دلشاد برفت
زان لب لعل شکربار که شیرین را بود
نیک بنگر که چه ها بر سر فرهاد برفت