آن سرو [شعر]
يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۴:۵۵ ب.ظ
شب است و
نور چراغ
بر تن زخمی ات
_ در آرزوی چه ای؟
_ آن سرو
_ مگر نسوخت؟
_ ندیدم. خاموش بود چراغ
_ حالا روشن است و
بر زخم تو می تابد
شب است
و ستاره ها می لرزند
شب است و
نور چراغ
بر تن زخمی ات
_ در آرزوی چه ای؟
_ آن سرو
_ مگر نسوخت؟
_ ندیدم. خاموش بود چراغ
_ حالا روشن است و
بر زخم تو می تابد
شب است
و ستاره ها می لرزند