کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

دیوار [داستانک]

جمعه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۱۸ ب.ظ


در ورودی سالن رستوران باز شد و او داخل آمد. پسر بچه گفت :

-هی پدر. آن جا را نگاه کن. چشم هایش را ببین.

سینی غذا از دست گارسون افتاد. مرد، دست نامزدش را رها کرد. صدای قاشق و چنگال قطع شد. همه، پشت میزهاشان نشسته بودند و خیره به او نگاه می کردند.

جلوی در رستوران ایستاد. از راهرو گذشت. در سالن را باز کرد و وارد شد. ایستاد و به سالنِ خالی رستوران نگاه کرد. صندلی ها پراکنده و میزها به هم ریخته بودند. دیوارها ترک خورده و خزه بسته بودند. و برگوشه هاشان تار عنکبوت دیده می شد.


 خرداد 95

۹۵/۰۳/۲۱
عرفان پاپری دیانت

داستانک

مرگ

نظرات  (۱)

۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۲:۳۶ کنارِ تمام
اویی چنین مسخ‌ کننده...
پاسخ:
من این قطعه رُ خردادِ ۹۵ نوشتم، درحالی معنی‌ش رُ نمی‌فهمیدم. 
امروز بعد دوسال و چند ماه، کاملاً شبیهِ چیزی شده‌‌م که دوسال و چند ماه پیش نوشتم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی