کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

ماهنامه ادبی چوک [خبر]

دوشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۵، ۰۷:۵۰ ب.ظ

هفتادمین شماره ماهنامه ادبی "چوک" منتشر شد

در این شماره یکی از کار های من منتشر شده است.

 

دانلود فایل پی دی اف نشریه
 

(صفحه 77)


لینک داستان من در سایت چوک


۹۵/۰۳/۱۰
عرفان پاپری دیانت

داستان کوتاه

چوک

نظرات  (۱)

چه داستان عجیبی بود٬شاید کار موریس باشه و یا شاید کسی که دراین حین با یکی از این دو(موریس یا جمشید)ارتباط نزدیکی داشته باشه٬نامه خیلی منفور و صمیمی به نظر میرسید .واقعا عالی بود فقط اگر نتیجه ای بدست آوردید لطفا بگید٬خیلی کنجکاوم بدونم.
پاسخ:
پایانش برای خودم اینطور بود :
دکتر جمشید به عنوان هنرمند درگیر میشه با این موضوع که بین خودش و اثرش یکی رو انتخاب کنه. و در نهایت تنها راه خلق کردن، اینه که هنرمند تن خودش و زندگی خودش رو فدای اثرش کنه.
این دوراهیه که دکترجمشید توش مردده.
در نهایت زندگی رو بر کار ترجیح میده. اثرش رو میسوزونه و نابود میکنه و خودش هم میره و گم میشه یا شاید هم خودشو میکشه. نمی دونم
به هرحال
توضیح بیهودس. این ایده منه صرفا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی