کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

چوپان [شعر منثور]

شنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۵:۱۸ ب.ظ


و رسیدند به آن دشت جادو. و چوپان گله را از در دشت گذرداد. در گستره ی دشت، گوسفندان یکی یکی از زمین جدا شدند. معلق در هوا-چون کلمات- پرواز می کردند و در آسمان گرم جست و خیز بودند.

چوپان بر زمین ایستاده بود. گریه کنان به گلایه گفت «امّا من این ها را از کوره راه ها گذر دادم و تا این جا آوردم شان» و صدایش در صدای بع بع گوسفندان گم شد.

۹۶/۰۲/۰۲
عرفان پاپری دیانت

شعر

شعر منثور

نظرات  (۳)

۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۱:۲۴ محمدجواد گلشن
هیچ خقی متعلق به خالق نیست.
هیچ خلقی متعلق به خالق نیست.
کل متن بازی بود فقط و هدف همون چون کلمات بود از اول انگار.
پاسخ:
و کلمه در هیأت انسان در آمد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی