کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۲ مرداد ۰۴، ۱۵:۵۵ - عرفان
    144 ۵و۷

۴ مطلب در مرداد ۱۴۰۴ ثبت شده است

.

اگر کسی همهٔ سال‌های عمرش را با یک مرض بخصوصی دست به گریبان بوده باشد، کمترین انتظاری که از او می‌رود این است که دیگر دست کم قلق آن بیماری را یاد گرفته باشد و فهمیده باشد که وقتی عود می‌کند چه باید کرد و چه‌طور علائم را فرو نشاند و برای هر حالتی پی چه دوایی باید رفت. با این حال، من انگار از این مختصر تبحری هم که ازم انتظار می‌رفت، بعد نزدیک به ده سال هنوز عاجزم. هنوز همان تب و سرسام تاراجم می‌کنند و مثل روز اول بهت‌زده‌ و بی‌چاره‌ام.

۰ نظر ۲۱ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۴۵
عرفان

من سال‌هاست خیال خودم را باریک کرده‌ام. چیزها را از خیالم عبور می‌دهم، و بلافاصله کدر و بی‌رنگ و پلید می‌شوند. یک بار شده است که صافی خیال خودم را، با تور زمخت و آهنینش، فرو کردم توی آب و یک چیزی توی صافی آمد، مثل یک تیغهٔ نور، که نه تنها رد شد، بلکه با تیزی کشنده‌اش تور را پاره کرد. می‌شد که هی قصه ببافم که چرا و دقیقاً چرا. ولی نگفتم. چون کسانی که به یک منزل ختم می‌کنند، نهایتاً مهم نیست که از چه راهی آمده باشند و مهم نیست چه‌قدر راه پیموده باشند. جای شرح و بسط واقعاً نیست آن هم در این وضع. مثل یک تکه ذغال جایی میان ریه‌هایم، که علامتیست بسیار بسیار بسیار تکراری. و البته جای هیچ صحبت اضافه‌ای نیست. خیلی شده است که کسانی صداهای نامفهوم از خودشان دراورده‌اند جلوی من، یعنی که راه نفسشان بسته است و چک زده‌ام توی گوششان.

من هیچ کلاه سرم نمی‌رود، و این تنها کلاهی است که سرم رفته است. من شهادت می‌دهم که یک وقت در این روزهای بی و سر ته، به طرزی بسیار بسیار بسیار تکراری زنده بوده‌ام. 

۰ نظر ۱۷ مرداد ۰۴ ، ۲۰:۵۸
عرفان

.

من همیشه وجود خودم را نوعی مکان مقدس خیال کرده‌ام، یعنی که خودم را حرام دانسته‌ام. و دور خودم خطی خیال کرده‌ام که مرا از آن سوی خط، از نامقدس، بیگانه می‌کند. گاهی به آنچه کرده‌ام نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم چرا؟‌ دلیلش غالباً این است که من خودم را مقدس می‌دانم.

گسترهٔ جهان از آشوب مطلق شروع می‌شود و همین‌طور که به من _که مرکزشم_ نزدیک‌تر می‌شود، آسوده‌تر، صلح‌جویانه‌تر، و مظلوم‌تر می‌شود، و علی‌القاعده خطرناک‌تر. 

۰ نظر ۰۲ مرداد ۰۴ ، ۲۳:۵۳
عرفان

.

هرچه‌ چشمم روشن‌تر می‌شود ذلیل‌تر می‌شوم.

۰ نظر ۰۲ مرداد ۰۴ ، ۲۳:۳۹
عرفان