کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

کوت

پنجشنبه, ۱۷ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۵۸ ب.ظ

من سال‌هاست خیال خودم را باریک کرده‌ام. چیزها را از خیالم عبور می‌دهم، و بلافاصله کدر و بی‌رنگ و پلید می‌شوند. یک بار شده است که صافی خیال خودم را، با تور زمخت و آهنینش، فرو کردم توی آب و یک چیزی توی صافی آمد، مثل یک تیغهٔ نور، که نه تنها رد شد، بلکه با تیزی کشنده‌اش تور را پاره کرد. می‌شد که هی قصه ببافم که چرا و دقیقاً چرا. ولی نگفتم. چون کسانی که به یک منزل ختم می‌کنند، نهایتاً مهم نیست که از چه راهی آمده باشند و مهم نیست چه‌قدر راه پیموده باشند. جای شرح و بسط واقعاً نیست آن هم در این وضع. مثل یک تکه ذغال جایی میان ریه‌هایم، که علامتیست بسیار بسیار بسیار تکراری. و البته جای هیچ صحبت اضافه‌ای نیست. خیلی شده است که کسانی صداهای نامفهوم از خودشان دراورده‌اند جلوی من، یعنی که راه نفسشان بسته است و چک زده‌ام توی گوششان.

من هیچ کلاه سرم نمی‌رود، و این تنها کلاهی است که سرم رفته است. من شهادت می‌دهم که یک وقت در این روزهای بی و سر ته، به طرزی بسیار بسیار بسیار تکراری زنده بوده‌ام. 

۰۴/۰۵/۱۷
عرفان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی