من از هرچیزی که در من و در شما مشترک است (همنوعبودن، هموطنبودن، همسنبودن، همرشتهبودن، همسایهبودن، همجنسبودن، همزبانبودن، همفکربودن و...) اول متعجّب و بعد متنفّرم.
من از هرچیزی که در من و در شما مشترک است (همنوعبودن، هموطنبودن، همسنبودن، همرشتهبودن، همسایهبودن، همجنسبودن، همزبانبودن، همفکربودن و...) اول متعجّب و بعد متنفّرم.
یک زمان دیوانهها را با زنجیر میبستند. این در حق ما لطف بزرگی بود. اینگونه صدایِ جنونشان از دیوار قرنها میگذرد. به ما میرسد و خوابمان را آشفته میکند.
اما قرن ما به راهکار هولناکی برای مقابله با دیوانگی رسیده. ما دیگر دیوانگان را با زنجیر نمیبندیم. به دارشان نمیکشیم. شمعآجینشان نمیکنیم. تنها صدایشان را نمیشنویم. آنها را در ترافیک، در صف عابربانک، در انتظار مترو رها میکنیم. و تهماندههای آوازشان را هم با بوق ماشینهایمان متلاشی میکنیم.
آیندگان ما آسودهتر از ما خواهند خفت. همانگونه که ما آسودهتر از گذشتگانمان میخوابیم.
زنانگی و مردانگی نه مفاهیمی جنسی بلکه کیفیتی ذهنی اند.
واژه زنانگی با ویژگی هایی چون حسادت، فریبایی، رنگ و لعاب، تهی مغزی، ظاهربینی، جلوه گری، سطحیت، منطق گریزی، احساسی بودن، جذابیت، زیبایی، سستی و... همراه است. و مردانگی نیز در کنار واژه هایی چون غرور،قدرت، عقل، خردمندی،زورمندی و... قرار می گیرد. مردانگی از رنگ و لعاب و جلوه ظاهری دور بوده و درعوض قوی و مستحکم است.
این ها، تعارف استاندارد زن و مرد در نگرش اجتماع و حتی در ضمیرناخودآگاه جمعی ملت هاست. زنانگی و مردانگی مفاهیمی کاملا اجتماعی اند. بار معنایی این دو واژه، صرفا در بستر زبان و فرهنگ تعریف می شود.