کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ترس» ثبت شده است

بچه که بودم، راهِ خیابان را تا خانه به دو می‌رفتم و با صدای بلند (به گوشِ خودم بلند حداقل) اصوات بی‌معنی درمی‌آوردم و نگاهم را به زمین می‌دوختم که جن و جادوگر در آن تاریکی خودشان را نشانم ندهند. حتی یادم هست دقیق، که نمی‌ترسیدم که شکارم کنند، فقط دلم نمی‌خواست جن و پری ببینم.

امروز، که بیست و دو سالم تمام شد، می‌بینم که هیچ فرق نکرده‌ام. هنوز همانم. در کوچه‌های روشن‌تری می‌دوم. زیرلب اصوات معنی‌دارتری می‌خوانم، و با صدای آهسته‌تر. اما از موجوداتی به همان اندازه نامرئی وحشت دارم.

۱ نظر ۱۸ خرداد ۹۹ ، ۲۰:۵۶
عرفان پاپری دیانت

من فکر می‌کردم که قرار است طور دیگری باشد. وگرنه اگر بنا بر خرابی‌ست، من که خوب بلدم.

Ye tari mo çul aimom o ye tari pešk mixarom mo ke bio sei ko.

۰ نظر ۱۲ دی ۹۸ ، ۰۱:۰۴
عرفان پاپری دیانت

بعدِ چهارپنج روز تلگرامم چند دقیقه وصل شد. پیام‌ها را می‌خواندم. دوستی نوشته بود: رنج‌های ما برای تاریخ تکراری‌اند.

یکی این. دیگر این سخنِ یوحنا که کلماتش آن روز مثل سنگ که ببارد، ناگهان بر سرم ریختند.

“در محبّت ترس نیست؛ بلکه محبّتِ کامل ترس را بیرون می‌راند. زیرا ترس از مکافات سرچشمه می‌گیرد. و کسی که می‌ترسد در محبّت به کمال نرسیده است.”

و دیگر این مصرعِ عجیب‌غریبِ عطار که

درد بر من ریز و درمانم مکن

۱ نظر ۰۱ آذر ۹۸ ، ۲۰:۲۹
عرفان پاپری دیانت

بالاخره پیدایش شد. عصرِ دم‌کرده‌ی تابستان. بیست و یک تیرِ امسال. سیاه‌پا آمد. 

۰ نظر ۲۱ تیر ۹۷ ، ۲۱:۵۰
عرفان پاپری دیانت
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ تیر ۹۷ ، ۲۱:۴۶
عرفان پاپری دیانت

موجودِ تهدیدشده توی خود-اش جمع می‌شود، به خود-اش کوچک‌ترین حجمِ ممکن را می‌دهد، برای این که کم‌ترین سطح را به ضربه‌ها بدهد.

«از مقاله‌ای از ژرژ پوله»
___
چیزی که در چند پستِ قبل نوشته‌ام همین است: «ایمان یک ژستِ ذهنی‌ست.» این ژست همین موجز شدن از ترسِ تهدید است. از هولِ جهانِ مفصل. 
___
«چلقیدن» یک مصدر است در زبانِ جنوبی‌ها. این مصدر اشاره به همین ژستِ ذهنی دارد. 
۱ نظر ۰۸ خرداد ۹۷ ، ۲۳:۵۹
عرفان پاپری دیانت

مرا زخم به گشت و

برخاست بیم


"بوستان، باب چهارم، حکایت زاهد و بربط زن"

۱ نظر ۱۲ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۵
عرفان پاپری دیانت