کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

آخرین نظرات

چهار چشم و یکی کم

شنبه, ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، ۱۲:۵۹ ق.ظ

حجمی است به شکل مستطیل، و به طرز نشئه‌آوری کشیده. وقتی که نگاهش می‌کنی، یک آن یقین پیدا می‌کنی که حضور جسمانی‌اش در فضا و این که می‌شود بهش دست زد ــ هرچند که هیچ دستی نمی‌خواهد بهش برسد ــ انگار اتفاقی است. اگر چه تمام فضا را با برش‌خوردگی قطعی جسمش مال خود می‌کند، انگار که به یک لمحه می‌پرد و غیب می‌شود، و انگار که همیشه در غیب بوده است. هرچند که نبودنش بدیهی است، آن‌قدر طبیعی از دل جهان جوشیده که تصور محیط محسوس بدون بدن او ذهن را به رعشه می‌اندازد. و بعد که عینکش را از روی صورت استخوانی قشنگش برمی‌دارد، و می‌بینم که جای رکاب عینک اطراف چشمش و روی بینی‌اش مانده، فکر می‌کنم که با تجسدش در فضا، شناعتی را که در تار و پور بدن آدمیزادی هست تطهیر کرده است. 

۰۴/۰۳/۱۱
عرفان پاپری دیانت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی