کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۹/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۱۵
    .
  • ۰۳/۰۹/۰۶
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .

آخرین نظرات

  • ۲۴ آذر ۰۳، ۰۹:۱۳ - عرفان پاپری دیانت
    ۲۴۲

.

يكشنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۳، ۰۹:۳۸ ق.ظ

در رؤیای من همیشه یک روزی در آینده هست که یک جهنم بی‌در و پیکری روی زمین برپا می‌شود٬ و یا دست کم در چشم من زمین یک جهنم بی‌قاعده‌ای می‌شود٬ و زمان از حالت خطی خودش در می‌آید و آینده از معنی می‌افتد٬ و آن روز٬ حتی اگر به قدر یک روز کوتاه باشد٬ تنها روزی خواهد بود که من می‌توانم به رؤیای خودم شبیه بشوم. در آن روز صورت من عوض می‌شود. قیافهٔ من شبیه موجودات عجیب‌الخلقه می‌شود و کسانی که مرا می‌شناخته‌اند از من می‌رمند اما نمی‌توانند فرار کنند چون آن جهنم بی‌آینده‌‌ فرارسیده است. در آن روز من هیچ ابایی ندارم که خواب‌هایم را تعریف کنم. در آن روز هیچ ابایی ندارم که به عقب برگردم و موش‌هایی را که آن‌ور رودخانه مانده‌اند زیر پایم له کنم و به دل و رودهٔ بیرون ریخته‌شان نگاه کنم. اما اگر آن روز هیچ وقت نرسد چه؟‌ من همیشه از این وحشت دارم که در این بهشتی که شما برای خودتان ساخته‌اید٬ بین لیوان‌های کاغذی‌تان بمیرم.

۰۳/۰۸/۲۰
عرفان پاپری دیانت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی