کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

.

سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۳۵ ق.ظ

من هنوز بیست و شش سالم توی سرازیری نیفتاده٬ ولی با این حال به سی نزدیک‌ترم تا به بیست. این چیزی که بهش می‌گویند بحران سی سالگی من خیال می‌کردم که در همان حوالی باید انتظارش را بکشم. با این حال٬ خیال می‌کنم جوانی‌ام را هدر داده‌ام. همیشه شبیه ده سال پیرتر خودم بوده‌ام و با این حال خیال می‌کنم که هنوز نوجوان مانده‌ام٬ هنوز با هیچ جای این جهان راحت نیستم٬ هنوز با همه چیز دارم کلنجار می‌روم. انگار که دست گذاشته باشم روی گلوی خودم و هر روز بیشتر از دیروز فشار بدهم. در سنی که من هستم کم‌کم وقت آن رسیده که پختگی و عاقلی پیشه کنم و با خودم و با دیگران مدارا کنم. اما روز به روز عصبی‌تر و پژمرده‌تر و وحشت‌زده‌تر می‌شوم. 

 

۰۳/۰۶/۱۳
عرفان پاپری دیانت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی