.
سه شنبه, ۱۳ شهریور ۱۴۰۳، ۰۵:۳۵ ق.ظ
من هنوز بیست و شش سالم توی سرازیری نیفتاده٬ ولی با این حال به سی نزدیکترم تا به بیست. این چیزی که بهش میگویند بحران سی سالگی من خیال میکردم که در همان حوالی باید انتظارش را بکشم. با این حال٬ خیال میکنم جوانیام را هدر دادهام. همیشه شبیه ده سال پیرتر خودم بودهام و با این حال خیال میکنم که هنوز نوجوان ماندهام٬ هنوز با هیچ جای این جهان راحت نیستم٬ هنوز با همه چیز دارم کلنجار میروم. انگار که دست گذاشته باشم روی گلوی خودم و هر روز بیشتر از دیروز فشار بدهم. در سنی که من هستم کمکم وقت آن رسیده که پختگی و عاقلی پیشه کنم و با خودم و با دیگران مدارا کنم. اما روز به روز عصبیتر و پژمردهتر و وحشتزدهتر میشوم.
۰۳/۰۶/۱۳