کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۹/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۱۵
    .
  • ۰۳/۰۹/۰۶
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .

آخرین نظرات

  • ۲۴ آذر ۰۳، ۰۹:۱۳ - عرفان پاپری دیانت
    ۲۴۲

.

جمعه, ۱۸ اسفند ۱۴۰۲، ۰۵:۴۰ ق.ظ

در دهنش دو زبان داشت که با یکی با برادرانش حرف می‌زد و با آن دیگری با پدرش و با باقی مردم زمین. یک زبان سومی هم توی جیبش داشت که گاهی آن را از جیبش بیرون می‌آورد و با آن زنانش را می‌لیسید. بر هیچ‌ یک از آن سه زبان علامت یا نشانه‌ای نبود که بشود از هم تشخیصشان داد. او تنها با ترتیبی که در ذهن داشت، آن‌ سه را طبق نوبت مخصوصی به کار می‌برد. به همین خاطر، یک وقت، زنی که از او بیزار بود، در خواب به سراغش آمد و جای آن سه زبان را با همدیگر عوض کرد. هنگامی که بیدار شد، به قاعده‌ای که در سر داشت نزد برادرانش رفت و با آن‌ها با زبانی که به پدرش و به باقی مردم زمین تعلق داشت سخن گفت. به همین خاطر برادرانش او را طرد کردند. سپس با زبان برادرانش به سراغ زنانش رفت و زنانش را ملول و بی‌حوصله کرد. و چون آن زبان سومی از تکلم عاجز بود، دیگر با پدرش و با باقی مردم زمین سخن نگفت.

۰۲/۱۲/۱۸
عرفان پاپری دیانت

نظرات  (۱)

این چه معرکه بود.

پاسخ:
قربون شما. خیلی ممنونم. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی