کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۹/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۱۵
    .
  • ۰۳/۰۹/۰۶
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .

آخرین نظرات

  • ۲۴ آذر ۰۳، ۰۹:۱۳ - عرفان پاپری دیانت
    ۲۴۲

.

جمعه, ۱ دی ۱۴۰۲، ۱۰:۳۵ ق.ظ

آنچه خواب را خوشایند یا عذاب‌آور می‌کند نه خود خواب بلکه آن چند دقیقهٔ اول بیداری است که آدم هشیار می‌شود. محض همین٬ رؤیا بسیار ناگوار است و کابوس نیست. کابوس هرچه‌قدر هم که پریشان باشد٬ در بیداری‌ای که بعدش می‌آید یک بهجتی هست و برعکس٬ رؤیا هرچه‌قدر که زیباتر باشد٬ به صبح دردناک‌تری ختم می‌شود. دیشب زیباترین رؤیایی را که می‌شد دید دیدم. یک لحظه٬ تمام آن چیزی که می‌خواستم و ممکن است بشود خواست نه که به دست بیاورم٬ درست در میانه‌اش بودم. صبح همین که چشم باز کردم انگار خنجر توی گلویم بود. نفسم در نمی‌آمد. نمی‌خواستم باور کنم. حاضر بودم هر چیزی را که داشتم آتش بزنم تا باز برگردم توی آن خواب و کاش همان جا توی همان خواب قلب پاره‌پاره‌ام یک لحظه می‌ترکید و عمر بی‌سعادتم را می‌شد که در آن شادی مجلل تمام کنم. من معمولاً رؤیا نمی‌بینم. و فقط یک رؤیا می‌بینم اگر که ببینم. شبیه آن رؤیای دیشب را قبل‌تر هم دیده بودم٬ بسیار خفیف‌تر و نه این‌قدر مهلک. کاش رؤیای دیگری در کار نباشد و کاش دیگر هیچ‌وقت رؤیا نبینم. 

_

Self reminder: crown

۰۲/۱۰/۰۱
عرفان پاپری دیانت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی