پاییز 99
يكشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۶:۱۹ ب.ظ
آدم بهای ژستی را که میگیرد باید بپردازد، با ملال مدام و خستگی و بیحاصلیهای دور و دراز. وگرنه هیچ ژستی نیست که دروغ نباشد. هرکس به طرز خودش حلالش میکند و نقابش را هرکس در آب مخصوص خودش میشوید.
بگذریم. اینجا بدکش نیست. یک درخت بلندبالا رو به روی پنجره است، یک سالی وقت دارم که سیر ببینمش، قبل از آنکه این ساختمان نیمهکاره جلویش قد راست کند.
تا الان که هیچ بدی ندیدهام از اینجا. غیر آن که حوالی شش و هفت شب یک کمکی غمباد میگیرم.
۹۹/۰۷/۰۶
اومدم غر بزنم که این چه وضعشه چرا صدایى ازت در نمیاد؛ دیدم خودت زبون وا کردى.
بنویس عرفان. بیشتر بنویس. ما مثل گنجشک از نوشته هات روزى میخوریم.