دربارهیِ شعری که از عبید خواندم [یادداشت]
دوشنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۶، ۰۷:۱۴ ق.ظ
با زبان چه کاری میشود کرد مقدستر از خشونت کردن؟
زبان=ذهن=جهان=خدا
رویِ زبان و ذهن و جهان و خدا غبار مینشیند. و فقط با خشونت آشکار، با صراحت در زیبایی کردن میشود این غبار را پس زد. خداوند میگوید: کنتُ کنزاً مخفیاً فاحببت ان اعرف.
در زبانِ فارسی واژهی خطر دو معنی دارد: یکی معنیِ امروزیاش که معادلِ dangerous انگلیسیست و یکی هم به معنی بزرگ و ارزشمند. پس خطرناک هم یعنی ویرانگر و هم یعنی ارزشمند. و عبید زاکانی به جد خطرناک است. چون ویرانگر است. تمامِ غبارهایِ ذهن و زبانِ ما را با طوفانِ شعر و نثرش میروبد و زبانِمان را لختِ مادرزاد میکند. همه تجربه کردهایم که در برهنگی چه خنکایی هست. پس عبید هم خطرناک است و هم خطرناک.
زیبایی مثلِ نور صریحِ خورشید چشمِمان را میزند.
و این دو بیتِ ناصرخسرو هم به یادم آمد و اینجا مینویسماش:
ای بهسویِ خویش کرده صورتِ من زشت
من نه چنانام که میبرند گمانام
آینهام من، اگر تو زشتی زشتام
ور تو نکویی، نکوست صورت و سانام
۹۶/۱۱/۰۲
قدرتمند تر از خشونت هم وجود داره.