کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

۱ مطلب در تیر ۱۴۰۴ ثبت شده است

.

خون به محض آن که می‌ریزد سرد می‌شود. علاقه به خونریزی بدترین تکه‌اش همین است که خون ریخته نهایتاً تا چند دقیقه گرم است و با سرعتی غم‌انگیز رشتهٔ پیوندش با کسی که گلویش بریده شده یا چاقو در شکمش فرو رفته قطع می‌شود و بدتر از آن، اگر زمین خاکی باشد، به سرعت جذب خاک می‌شود و انگار نه انگار. جسمی هم که از خون خالی می‌شود بالاخره نمی‌تواند همیشه پیش چشم باشد. یا خاک می‌شود یا تکه‌تکه می‌شود یا در آتش می‌سوزد و تبدیل به خاطره‌ای گنگ می‌شود. کل ماجرا فقط چند دقیقهٔ اولش ممکن است یک معنی نصفه و نیمه‌ای بدهد و بعد انگار نه انگار. قاتل وقتی که دید مقتول واقعاً مرده احتمالاً جا می‌خورد و ممکن است توی دلش بگوید که بلند شو. باز زنده شو. حیف آن همه خون که دارد خشک می‌شود. بلند شو دوباره بازی کنیم.

۰ نظر ۱۱ تیر ۰۴ ، ۲۲:۱۳
عرفان پاپری دیانت