کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

.

سه شنبه, ۱۱ تیر ۱۴۰۴، ۱۰:۱۳ ب.ظ

خون به محض آن که می‌ریزد سرد می‌شود. علاقه به خونریزی بدترین تکه‌اش همین است که خون ریخته نهایتاً تا چند دقیقه گرم است و با سرعتی غم‌انگیز رشتهٔ پیوندش با کسی که گلویش بریده شده یا چاقو در شکمش فرو رفته قطع می‌شود و بدتر از آن، اگر زمین خاکی باشد، به سرعت جذب خاک می‌شود و انگار نه انگار. جسمی هم که از خون خالی می‌شود بالاخره نمی‌تواند همیشه پیش چشم باشد. یا خاک می‌شود یا تکه‌تکه می‌شود یا در آتش می‌سوزد و تبدیل به خاطره‌ای گنگ می‌شود. کل ماجرا فقط چند دقیقهٔ اولش ممکن است یک معنی نصفه و نیمه‌ای بدهد و بعد انگار نه انگار. قاتل وقتی که دید مقتول واقعاً مرده احتمالاً جا می‌خورد و ممکن است توی دلش بگوید که بلند شو. باز زنده شو. حیف آن همه خون که دارد خشک می‌شود. بلند شو دوباره بازی کنیم.

۰۴/۰۴/۱۱
عرفان

نظرات  (۱)

خیلی زیبا بود

پاسخ:
خیلی ممنونم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی