مانی باز گفت: من این امید را با هنری بسیار و فرجاماندیشی به قانون تبدیل کردم و آن را در دلم نگاه داشتم. هیچکس در نمینگریست که آن کیست، چه چیزی نزد من است. دوقلو را تا زمانی دراز بر کسی پدیدار نمیساختم. بر هیچکس چیزی از آن آشکار نکردم، از آنچه شده بود، آنچه خواهد شد، نیز نه، آنچه هست، آنچه من شناختهام، یا آنچه هست، آنچه من دریافتم.
(از دستنوشتهٔ مانوی کلن)