کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

۵ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

-

بالابلند عشوه‌گر نقش‌باز من

کوتاه کرد قصهٔ زهد دراز من

(حافظ)

۰ نظر ۲۷ آبان ۰۰ ، ۱۳:۲۲
عرفان

-

می‌گفت می‌خواهم با محبت خفه‌ات کنم. و کرد. بعد می‌گفت چرا با من نفس نمی‌کشی؟

۰ نظر ۲۲ آبان ۰۰ ، ۱۱:۱۳
عرفان

چند روز پیش توی یک قصه‌ای ذکر درختی را خواندم که خشکیده بود و قرار بود میخ زمین باشد و معلوم نیست چند سال به درستی وظیفه‌ی خود را به جا آورده بود. نویسنده‌‌ی -عجالتاً بی‌نام و نشان- قصه یک صحنه‌ای را وصف کرده بود که گروه زنان به درخت نزدیک می‌شوند و بر تنه و بر ریشه‌های ازخاک‌بیرون‌زده‌اش دست می‌کشند. و درخت‌ عبوس قصه -که تا آن وقت به غیر از زمین هر موجود دیگری را از خودش رانده بود- در تن خشکیده‌ی وظیفه‌شناسش حس گرما می‌کند.

_

تو می‌توانستی نجاتمان دهی. کافی بود با چیزی غیر از سیاههٔ وظایف تازه می‌آمدی.

 

۰ نظر ۲۰ آبان ۰۰ ، ۱۹:۱۸
عرفان

-

فریاد حلال‌حلالش تا آسمان رفته بود. من بر خودم حرام کرده بودم.

۰ نظر ۱۱ آبان ۰۰ ، ۰۹:۰۵
عرفان

.

من سیر نیستم. من روزه‌دارم. من پسر ناخدای روزه‌دارم.

۰ نظر ۰۹ آبان ۰۰ ، ۰۷:۴۰
عرفان