کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۹/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۳
    .
  • ۰۳/۰۹/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۹/۱۵
    .
  • ۰۳/۰۹/۰۶
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .

آخرین نظرات

  • ۲۴ آذر ۰۳، ۰۹:۱۳ - عرفان پاپری دیانت
    ۲۴۲

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گلستان» ثبت شده است

1
درویشی به مناجات در می گفت: یا رب بر بدان رحمت کن، که بر نیکان خود رحمت کرده ای و مر ایشان را نیک آفریده ای.
اوّل کسی که علم در جامه کرد و انگشتری در دست، جمشید بود. گفتندش چرا به چپ دادی و فضیلت راست راست، گفت راست را زینت راستی تمامست.

فریدون گفت نقاشان چین را

که پیرامون خرگاهش بدوزند

بدان را نیک دار، اى مرد هشیار

که نیکان خود بزرگ و نیک روزند


گلستان سعدی، باب هشتم، تصحیح محمدعلی فروغی، نشر اقبال، صفحه 214


2

بزرگی را پرسیدند با چندین فضیلت که دست راست راهست خاتم در انگشت چپ چرا می‌کنند گفت ندانی که اهل فضیلت همیشه محروم باشند؟

آن که حظ آفرید و روزی داد

یا فضیلت همی دهد یا بخت



گلستان سعدی، باب هشتم، تصحیح محمدعلی فروغی، نشر اقبال، صفحه 215
۱ نظر ۰۲ مهر ۹۵ ، ۱۲:۱۶
عرفان پاپری دیانت