این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما میروم تا او را بیدار کنم. شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت. امّا عیسی دربارهی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب میگوید. آنگاه عیسی بهطورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.
حالا دلام با «گلِ داودی» دیگر صاف نیست. چرا من فکر میکردم بقیهی مردمی که سربه زیر از پیادهروهای شهر میگذشتند، یکروز گلدانی را نشکستهاند؟ یا مادری نداشتهاند که دوست اش بدارند؟