کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر کلاسیک» ثبت شده است

بُتا گریز ز عشقت بگو چگونه توانم

که درد عشق تو چون آتش اوفتاده به جانم

به دامِ درد و بلایم فکنده چشم نظر باز

غلام جلوه ی حسنم اسیر مهر بتانم

دلم چو بید پریشان غم تو باد خروشان

بِکن ز ریشه و کم کن ز عرصه نام و نشانم

به جای بوسه قناعت کنم به زخم تو بر تن

تنم سپر کنم اینک بزن به تیغ و سنانم

جمال بی بدلت را چگونه شرح بگویم

تو شاه عرصه ی حسنی و من بریده زبانم


زمستان 94

۱ نظر ۱۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۴۶
عرفان پاپری دیانت

این عشق شد مهمان من

زخمی بزد بر جان  من

"مولانا"

 

پ.ن: برای بازیافتِ شوریدگی.

۰ نظر ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۰۵
عرفان پاپری دیانت