کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

این را گفت و بعد از آن به ایشان فرمود: دوستِ ما ایلعازر در خواب است، اما می‌روم تا او را بیدار کنم.
شاگردان او را گفتند: ای آقا، اگر خوابیده است، شفا خواهد یافت.
امّا عیسی درباره‌ی مرگِ او سخن گفت، و ایشان گمان بردند که از آرامشِ خواب می‌گوید. آن‌گاه عیسی به‌طورِ واضح به ایشان گفت که ایلعازر مرده است.

(یوحنا ۱۴-۱۱:۱۱)

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۳/۰۸/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۸/۲۰
    .
  • ۰۳/۰۸/۱۲
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۸
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۷
    .
  • ۰۳/۰۸/۰۴
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۳۰
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۹
    .
  • ۰۳/۰۷/۲۷
    .

آخرین نظرات

  • ۲۹ ارديبهشت ۰۳، ۱۱:۳۵ - eons faraway
    برزخ

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دیدار» ثبت شده است

لحظه ی خواب بود یا

بیداری

نمی دانم.

تو و من چشم گشوده بودیم

هردو

من در تاریکی کوچه

بر نیمکتی نشسته بودم

تو نگاه می کردی

دوچرخه ای گذشت

و صدای آشنای نفس هات

خودکاری بود در جیب پیرهنم

تو نگاهم می کردی

بر کف دستم می نوشتم

و با هم نفس می کشیدیم

هر سکوت

و هر بازدم

کلمه ای می شد بر کف دستم

چراغ های کوچه روشن بود


آخرین کلمه را که نوشتم

تو چشم فروبستی

عابری گذشت

گرمی بوسه ای بر صورتم

۱ نظر ۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۴:۴۷
عرفان پاپری دیانت