کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۹/۰۱
    .
  • ۰۴/۰۸/۲۵
    .
  • ۰۴/۰۸/۱۹
    .
  • ۰۴/۰۸/۱۶
    .

آخرین نظرات

  • ۱۱ مهر ۰۴، ۰۹:۲۱ - عرفان
    68 October

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان مینیمال» ثبت شده است


اثر : Harry Demarest

 

هی پسر، اون یه ریموت کنترل آخرین مدل بود. محشر بود. چراغا رو روشن خاموش می کرد. می شد باهاش تلوزیون و اجاق گاز رو کنترل کنی. درها رو باز و بسته می کرد. ماشینُ راه می نداخت. می شد باهاش دمای هوا رو تنظیم کنی. می شد آب و هوا رو کنترل کنی که مثلا آفتابی یا برفی یا بارونی باشه.

به هرحال...با اون کنترل همه چیز داشت به خوبی پیش می رفت تا این که دکمه ی قرمز بالای کنترل رو فشار داد.

4 تیر 95

 

 

۱ نظر ۰۴ تیر ۹۵ ، ۰۶:۰۶
عرفان