کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

کهف

کردم به صد تأمل بنیاد عجز محکم

طبقه بندی موضوعی

بایگانی

آخرین مطالب

  • ۰۴/۰۵/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۵/۰۲
    .
  • ۰۴/۰۴/۲۱
    .
  • ۰۴/۰۴/۱۱
    .
  • ۰۴/۰۳/۱۷
    .

آخرین نظرات

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حقیقت» ثبت شده است

تئورما تئورما تئورما. زیباییِ این تمثیل نفس‌ام را بند آورده. دو شب است مثلِ یک حبابِ گداخته گیرکرده تویِ سینه‌ام. دل‌ام می‌خواد یکی را پیدا کنم بگویم چه دیده‌ام. دو شب است دارم دورِ خودام می‌چرخم. دل‌ام می‌خواهد شریک‌اش شوم با کسی و بی‌هوده‌ست. هیچ چیز نمی‌شود گفت. نوجوان شده‌ام. زنِ لختی را انگار دیده‌ام و برافروخته‌‌ام و نقشِ بدن‌اش تویِ چشم‌ام حک شده و به هیچ کس نمی‌توانم بگویم چه دیده‌ام. نمی‌شود تن را برایِ کسی گفت. یک زنِ لخت است دیگر. چیزی نیست. همه‌تان دیده‌ایداش. اما او زیباست. زیبایِ برهنه را چه‌طور می‌شود گفت؟
چه‌قدر پریشان می‌گویم. چه قدر هول‌ام.
جدا کار کشیده به جسم‌ام. به تئورما که فکر می‌کنم واقعاً تن‌ام گره می‌خورد. مثلِ وقتی که مدتی طولانی نفسِ‌مان را حبس می‌کنیم.

خدایا شکرات. شکر که تو خودات را این‌گونه شهوتناک آشکار می‌کنی. خدایا تو ما را با میلِ لمسِ خودات هلاک می‌کنی.
ای زیبا. زیبایِ هوسناک.
پیرنگِ روشن. خطوطِ نور. زبان. نوکِ پستانِ زنی را حریص لیسیدن. اسکلت. اسکلتِ تمثیل. لیسیدنِ لغت به لغت. 

که بیا های! ما شکارِ توایم.
۱ نظر ۰۳ فروردين ۹۷ ، ۱۶:۴۵
عرفان

بوبن می گوید که : حقیقت مانندِ موسیقی ست و با لحن پیوند دارد.
 (کتابِ بیهوده، صفحه ی 66)
حقیقت حاصلِ انطباق  و به جایی ست. حقیقت وقت است و جا. و لحن هم -که بوبن می گوید- در اصطکاکِ با جا و وقت است که مثلِ سنگ تراشیده می شود.
 حق با کسی ست که صورت اش چفتِ آینه است. و به همین خاطر است که آدمِ مومن و آدمِ بی ایمان مثلِ هم گریه می کنند.

۰ نظر ۱۴ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۳۴
عرفان

دروغ زیبا وجود ندارد. اگر دروغ بوده باشد دیگر زیبا نیست. اگر زیبا باشد، حقیقت دارد.

۴ نظر ۱۵ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۲۸
عرفان