یکی از تکنیکهای برجستهساز در زبانِ ادبی بدیهیسازیست که خصوصاً در خلقِ طنز کاربردِ بسیاری دارد.
در کارِ این تکنیک، یک پدیدهی غیرِ قطعی در متن و در همنشینی با دیگر اجزای بافت، قطعیتِ کلامی میگیرد. یعنی چیزی که در جهانِ بیرون قطعی نیست در جهانِ زبان به قطعیت میرسد و این قطعیت بدیهی به نظر میرسد. استفاده از این تکنیک در زدودنِ آشناییهای ذهنی بسیار مؤثر است.
مثلاً وقتی در اشاره به فقر و نادانیِ توأمان در یک نفر بگوییم: « یکی جیباش خالیه یکی کلهش»، از این تکنیک استفاده کردهایم.
یکی از معمولترین شیوهها برای اجرای این تمهید استفاده از عطف است.
به این بیتِ سنایی نگاه کنید:
گردد از حسِّ پای مور آگاه
مور و سنگ و شب و زمانه سیاه
(حدیقةالحقیقة، بیت ۴۶۹)
گفتارِ سنایی دوسویهست. بیت در معنای اصلیِ خود میخواهد به بصیرت و علمِ حضرتِ حق اشاره کند که در تاریکیِ محض، حرکتِ پای مورچهای را هم میبیند. اما در کنارِ این معنای مرکزی، اشارهی دومی هم در بیت هست به تاریکیِ زمانه.
سنایی این مضمون را در عطفِ زمانه به مور و سنگ و شب میپرورد.
سیاهبودنِ مور و سنگ و شب، به عنوانِ پدیدههایی عینی، بدیهیست اما زمانه بر خلافِ آن سه یک واژهی انتزاعیست و در منطقِ معمولِ زمان نمیتواند سیاه باشد.
البته تعبیرِ تاریکبودنِ زمانه در متون زیاد به کار رفته اما غالباً این تعبیرها از حدودِ زبانِ ادبی فراتر نمیروند. یعنی پیشفرض این است که ما میدانیم زمانه تاریک نیست اما از حیثِ رنجزا بودن و رازآمیز بودناش آن را تاریک میخوانیم.
اما کارِ ویژهی سنایی در این است که با عطفِ واژهی زمانه به سه واژهی دیگر، تاریکبودن را برای زمانه امری بدیهی میکند. در این بیتِ سنایی، تاریکیِ زمانه نه از جنسِ تعبیرهای ادبی بلکه از جنسِ واقعیتهای عینیست. یعنی سیاهی از زمانه همانقدر فصلناپذیر است که از شب.
به این بیتِ مسعودِ سعد نگاه کنید:
چون از فراقِ دوست خبر دادم آن غراب
رنگِ غراب داشت زمانه سیاهِ ناب
معنای اصلیِ بیتِ مسعودِ سعد همان معنای فرعیِ بیتِ سناییست. اما به شیوهی اجرای این ایده (سیاهیِ زمانه) در این دو بیت نگاه کنیم.
مسعودِ سعد از تشبیه استفاده کرده و سنایی از عطفِ بدیهیساز. هدفِ هر دو تمهید نزدیککردنِ دو واژهی ناهمجنس است به هم: سیاهی و زمانه. اما در تشبیهِ مسعودِ سعد کماکان بینِ این دو واژه شکاف و جدایی هست و مصراعِ اول -که نقشِ دستوری دارد- نیز این شکاف را بیشتر میکند: زمانه سیاه نیست. اما در موقعیتِ خاص یعنی فراقِ دوست، و با یک دلیلِ موقتی یعنی اندوه، و از زاویهی دیدِ یک شخصِ خاص یعنی شاعر، زمانه مانندِ غراب سیاهرنگ فرض میشود.
اما در بیتِ سنایی، بیهیچ حرفِ پس و پیش، زمانه به عینه سیاه است.